اگر فيلترگذاري نشده بوديم، چه بلايي سرمان ميآمد؟
بادهاي مسموم، پردهها را كنار نزنند...
اصلاً راه ندارد. نميشود! خانه، پرده ميخواهد. خانهي بيپرده مثل آدم بيقيد و بند ميماند. ميشود هركي هركي، هرچي هرچي. اصلاً با روحيات ما هم سازگاري ندارد كه خانههامان بدون پرده باشد! ارزان و گران بودنشان مطرح نيست، مسأله مهم، دغدغهي تهيهي آن است و انتخاب جنسي مرغوب! مرغوبيتش وقتي بالا ميرود كه بتواند وظيفهي «پرده پوشي»اش را درست انجام دهد؛ حتي اگر خيلي ساده و كمبها باشد.
پرده پوشی، پرده دری و اصطلاحات معادل!
اگر كمي فرهنگ لغاتمان را گسترده كنيم، معادلهايي براي كلمهي مورد بحث، ميتوانيم جفت و جور كنيم؛ مثلاً فيلتر ميتواند معادل خوبي براي لغت «پرده» باشد و فيلتر گذاري اصطلاح مناسبي به جاي «پرده پوشي». از طرفي فيلترشكني هم بسيار با «پردهدري» همخواني ميكند. وقتي دانستن چيزي خطرناك باشد و اساساً به ضرر ما یا خیلی های دیگر تمام شود، معمولاً فيلترگذاري ميشود. به عبارتي خيلي از مواقع، چيزهاي بد فيلترگذاري ميشوند تا همه به آن دسترسي نداشته باشند و فضا آلوده نشود. هرچند همين فيلتر ها هم خوب و بد دارند. اگر چيزهاي بد را بپوشانند، فيلترهاي سر به راه و سالمي هستند ولي اگر قرار شد بيايند و خوبيها را بپوشانند يا آنها را با نقش و نگارهاي زشت جلوه دهند، بد بد هستند!