دعای مهربان عیسی


توی صحن قدس به عیسی ناصحی (پسر کوچولوی آقای ناصحی) می‌گویم:

آقا عیسی برای من هم دعا می‌کنی؟

اوکی می‌دهد.

می‌خواهم که همان موقع برایم پیش امام رضا واسطه‌گری کند.

سرش را زیر می‌اندازد. دستانش را پشت کمر قفل می‌کند و چند قدم سمت حرم می‌رود و برمی‌گردد.

برمی‌گردد: دعات کردم.

اما وقتی می‌پرسم چه دعایی؟ نمی‌گوید. بهم می‌فهماند که: همه‌چیز را که نمی‌گویند!

ولی نمی‌فهمم. باز سر شام ازش می‌پرسم: حالا چه دعایی کردی برام؟

می‌گه: دعا کردم خدا یه ذره عقل و هوشت بده!

بچه خوب می‌فهمد به چه چیزی احتیاج دارم: یه ذره عقل

.

عیسی تباکی‌های جالبی دارد. باید وقتی مداح می‌خواند و او آقا آقا می‌کند و صدای گریه بلند دارد را ببینید. وسط روضه دل‌تان برای همراهی‌هایش ذوق می‌کند کلی.




نادر طالب‌زاده: تمام هدف آمریکا برای حمله به حزب‌الله، ایران بود

قبل‌نوشت:

گزارش مربوط به دو هفته پیش است ولی نبودم و فرصت آپ کردن نداشتم.


اصل‌نوشت:

نادر طالب‌زاده نقش رسانه‌ها در جنگ 33 روزه را در نشستی با عنوان «قرار ایستادگی» بررسی کرد.

این کارگردان سینما در سلسله نشست‌هایی که به همت گردان فرهنگی سلمان(دارالولایه) و به پاس 33 روز ایستادگی حزب‌الله لبنان برگزار شد، سخن خود را با رو به اتمام بودن غرب آغاز می‌کند و می‌گوید: غرب با تمام ابهتش، یک بمب است که دارد به انتها می‌رسد و طلیعه‌ای که برای ما در سال 57 به وجود آمد و روشن شد، حالا دارد برای مناطق دیگر روشن می‌شود. این که رهبر معظم انقلاب فرمودند: «صدای این‌جا به غرب می‌رسد»، چون قرار است که برسد؛ چیز دیگری نیست که عرض اندام کند. و این‌که خداوند برای این‌ها چه کمینی دارد؛ برای فشاری که می‌آورند و نوری که می‌خواهند خاموش کنند و بحمدالله خاموش‌شدنی نیست.

 

روایت جنگ 33 روزه از شاهد عینی رسانه‌های آمریکا و اسراییل

نادر طالب‌زاده یک ماه قبل از جنگ 33 روزه برای ساخت مستندی به آمریکا می‌رود و جنایات اسراییل و مقاومت حزب‌الله را از داخل آمریکا رصد می‌کند و در سخنرانی‌اش گزارشی از وضع تبلیغاتی آمریکا در مورد جنگ 33 روزه می‌دهد. می‌گوید: یکی از اتفاقات خیلی عجیب، تبلیغات آمریکا در 5 روز اول جنگ، این بود که حزب‌الله آموزش‌دیده سپاه پاسداران ایران است. از طرفی در پنج روز اول تانک‌های مرکاوا را می‌آوردند داخل لبنان و خیلی به پیروزی عظیم امید داشتند.

وارد دهه دوم که شدند، با تبلیغات خیلی وسیع و معرفی تاریک از حزب‌الله و ایران، تبلیغات را ادامه دادند. اسراییل بعد از ده روز رسید به اولین شهرک لبنان (بنت جبیل)، اما دیدند هرچه تلاش می‌کنند نمی‌توانند از آن رد شوند ولی صدایش را درنیاوردند. در همین هنگام یک روزنامه‌نگار خوب آمریکایی به نام سیمور هرش افشاگری پر سر و صدایی کرد. او اعلام کرد که آمریکا از قبل، همه‌چیز را آماده کرده بود و اسراییل از شش ماه قبل آماده جنگ بود.

چند روزی می‌گذرد و روز دوازدهم، سیزدهم، شبکه تاریخ آمریکا فیلمی پخش می‌کند که حداقل از شش ماه پیش از آن درست شده بود. عنوان این فیلم بود: (times) end of days؛ آخر الزمان. خود موضوع آخرالزمان.

طالب‌زاده این جنگ را باعث یک بیداری در جهان غرب می‌داند که به آن واسطه فهمیدند اتفاق خاصی افتاده وگرنه چه‌طور می‌شود چهار، پنج هزار نفر نیرو، یکی از قوی‌ترین‌ ارتش‌های دنیا را زمین بزند؟ او او در روایت روز بیستم جنگ روایت می‌کند: روز بیستم جنگ متوجه شدند به هیچ وجه نمی‌توانند جلو بروند. تصمیم گرفتند جنگ را تمام کنند و رفتند سمت آتش‌بس. مقالات آن‌ها از فرار سربازان اسراییلی از صحنه مثل دخترهایی که از چیزی می‌ترسند، می‌گفت؛ این که حزب‌الله از همه‌جا مثل ارواح می‌آید بیرون؛ سرپیچی از فرماندهان و... این‌جا بود که غرب برای اولین بار طعم جنگ با حزب‌الله را چشید. روز بیست‌وچهارم و بیست‌وپنجم، قطعی شده بود که باید آتش‌بس شود.

کارگردان بشارت منجی، دلیل پرداختن به جنگ 33 روزه را بررسی امروز اوضاع ذکر می‌کند و جنگ 33 روزه را مقدمه‌ای برای جنگ امروز می‌داند. او معتقد است: غرب با تمام وجود به دنبال مهار کردن انقلاب اسلامی است. تمام هدف آمریکا برای حمله به حزب‌الله، ایران بود.

 

روایت جنگ 33 روزه از شاهد عینی حاضر در جنگ

محمدرضا محمدی نژاد از دوستان نادر طالب‌زاده است که طالب‌زاده او را یک طراح خوب استراتژیک تبلیغاتی و از نیروهای فکری برنامه راز معرفی می‌کند. محمدی‌نژاد در لبنان زندگی می‌کرده و در زمان جنگ، خود او و دوربینش اتفاقات را رصد کرده‌اند و در این نشست به عنوان شاهدی عینی در جریان جنگ 33 روزه حضور دارد. در این مورد می‌گوید: من این را بیش‌تر فرصت نابی می‌دیدم که در زندگی‌ام برای تجربه کردن پیش آمده و برای محک زدن توانایی‌های روحی. این معیار و محک خوبی بود که خداوند به من فرصت داد تا در فرصت زمانی فشرده، حجم بسیار بسیار گسترده‌ای از تحولات را ببینم.

رو می‌کند به نادر طالب‌زاده و می‌گوید: من در آن زمان حتی می‌ترسیدم برای شما یک ایمیل بزنم! چون می‌دانستم همه‌چیز تحت کنترل است و ممکن بود برای‌تان مشکل‌ساز شود.

 

شکست پنجمین ارتش بزرگ دنیا از دوسه‌هزار نیروی «آموزش‌دیده باایمان»

محمدی نژاد از جنگ 33 روزه به عنوان اتفاق مفصلی یاد می‌کند که خیلی از معیارها را عوض کرد؛ الآن می‌گویند: خاورمیانه قبل از جنگ 33 روزه، خاورمیانه بعد از جنگ 33 روزه. آن جنگ اولین باری بود که آن‌ها طعم مبارزه با یک مجاهد حزب‌اللهی را چشیدند و ما برای اولین بار طعم پیروزی خارج از خاک خودمان را دیدیم و عرب‌های منطقه که اسراییل آن‌ها را برای دهه‌ها تحقیر کرده بود و عنوان شکست‌ناپذیری را شعار خود کرده بود، دید که این لوگو دیگر کار نمی‌کند! لشکری که سوریه و مصر را با هم شکست داده بود، در مقابل دو سه هزارتا نیروی آموزش‌دیده باایمان نتوانست دوام بیاورد!

 

حساب ایمان حزب‌الله را نمی‌کنند

محمدرضا محمدی‌نژاد معتقد است در تحلیل‌ها باید معیار مادی را کنار بگذاریم و با افزایش آگاهی و دانش و رسیدن به تحلیل، نقش خود را از یک شاهد کور و منفعل خارج کنیم تا بتوانیم دست دشمن را بخوانیم و برای جامعه ما تیپ حزب‌اللهی تحصیل‌کرده و مومن که به این تحلیل برسند، خیلی به درد می‌خورد.

«اگر اعتقاد به خدا داشته باشید، دیگر هیچ‌کس نمی‌تواند در برابر شما بایستد»؛ این جمله چیزی است که می‌گوید من به عینه در آن‌جا دیدم و ادامه می‌دهد: نشسته‌اند حساب می‌کنند حزب‌الله چه‌قدر سلاح دارد، چه‌قدر مهمات دارد اما حساب این را نمی‌کنند پشت سلاح‌های او چه‌قدر ایمان هست که قدرت ویران‌گری آن‌ها(دشمن) را دارد؛ که هیچ چیز جلوی آن را نخواهد گرفت. [نفهمیده‌اند که] با سپر موشکی نمی‌توان جلوی ایمان را گرفت.

 

مردم برای اولین بار کلمه حزب‌الله را شنیدند

نادر طالب‌زاده در این‌جا اشاره می‌کند که در جنگ 33 روزه، مردم دنیا برای اولین بار کلمه حزب‌الله را شنیدند. القاعده شنیده بودند اما حزب‌الله لبنان به عنوان یک پدیده مطرح نشده بود. یکی از سوال‌ها این بود که این‌ها که هستند؟ و همان ابتدای جنگ بسیاری از سرهنگ‌های ارتش دنیا را آوردند و کلی مصاحبه انجام دادند که چه‌طور می‌شود ارتشی که تا حالا کاری نکرده، این‌طور قوی جلوه کند.

برای یک فیلم مستند حتی در ایستگاه‌های اتوبوس هم تبلیغات زدند. مشخص است که دارند کار جدی می‌کنند اما تمام خواب‌ها و آرزوهای‌شان نقش بر آب شد. یعنی هیچ چیز درست از آب درنیامد و این نشان می‌دهد نقش خدای متعال چیست.

 

باید برای حماقت‌های دشمن پادزهر داشته باشیم

محمدی نژاد می‌گوید: امروز اگر بخواهند ذهن مردم آمریکا را برای جنگ دیگری آماده کنند، باز هم از همان تکنیک‌ها استفاده می‌کنند؛ از ابزاری مثل همین فیلم‌ها. امروز اگر بخواهند حماقتی کنند و علیه ایران اقدامی انجام دهند، ما باید برایش پادزهر داشته باشیم چون فرمول ساختش دست ماست و برای این‌کار باید رسانه ما این آگاهی را برای عکس‌العمل داشته باشد. این نکته مهم‌ترین نتیجه‌گیری بحث ماست این‌که ما باید خودمان را برای وقایعی که نمی‌توانیم تصورش را بکنیم، آماده کنیم؛ برای حماقت دشمن باید خودمان را آماده کنیم، برای مکر دشمن! و هرکس روی توانایی‌هایی که دارد، باید کار کند.

 

همان نوری که نمی‌توانند خاموش کنند

نادر طالب‌زاده در پایان سخن خود به رشد روشن‌فکران عدالت‌خواه و وجود بیش از صد کتاب درباره ایران اشاره می‌کند که این وضع نابرابر در قبال ایران را می‌بینند و این را از برکات مقابله یهود برای مهار کردن انقلاب اسلامی می‌داند.

(چاپ در اصفهان زیبا)

کار برای اهل بیت(ع) باید از سر جان و دل باشد/ گفت‌وگو با احمد علوی؛ شاعر آیینی

قبل‌نوشت:

توجه داشته‌ باشید که محیط‌ها شما را به سمت و سوهای دیگر نکشد. خودتان مراقب خودتان باشید. ثبات قدم در این راه به خودتان بدهید. روز به روز تقویت کنید. چون محیط‌های شعری و هنری و ادبی و این‌ها روی انسان اثر می‌گذارد؛ مراقب محیط‌ها باشید! و این هم حاصل خواهد شد با ارتباط‌های پیوسته شما با هم‌دیگر. ارتباط‌تان را، جلسات شعرای مادح اهل بیت(ع)، چه جوانان، چه پیشکسوتان و قدیمی‌ها به نظر من باید جلسات مستمری باشد. معنایش این نیست که صرفا یک جلسه باشد؛ نه جلساتی بایستی وجود داشته باشد برای همین که در این محیط، استعدادهای جوشان جوان رشد پیدا کند.                                                                           بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از شاعران آیینی


اصل‌نوشت:

در آستانه ولادت حضرت علی‌اکبر(ع) شب شعر ولایی دارالولایه با همکاری گردان فرهنگی سلمان (دارالولایه) و مرکز آفرینش‌های ادبی قلمستان در تالار ادب اصفهان برگزار شد. اتفاق خوبی که در این شب شعر افتاد، عمل به فرمایش مقام معظم رهبری به شاعران آیینی در راستای ارتباط بیش‌تر بایک‌دیگر بود که با دعوت از شاعران انجمن شعر آیینی قم به انجام رسید و با عنایت اهل بیت(ع)، لطافت شعر با فضای معنوی سخن از ائمه(ع) بیش‌تر شد. شعرها همه وجدآور بودند؛ به خصوص زمانی که اشعار آقای علوی فضای جلسه را علوی کرد.

در حاشیه این مراسم، گفت‌وگویی داشتیم با احمد علوی، شاعر آیینی اهل قم که در ادامه می‌آید.


 دستگاه اهل بیت(ع) تشریفات برنمی‌دارد

اول این‌که خیلی خوش‌حالیم از اتفاقی که افتاد و باعث آشنایی و ارتباط بیش‌تر شاعران اصفهان و قم  شد. شب شعر چه‌طور بود؟ این گسترش ارتباطات شعری را چه‌جور ارزیابی می‌کنید؟

یکی از کارهای زیربنایی و خیلی خوب که در جریان شعر دیدم، در این جلسه اتفاق افتاد. اگر رهاورد جلساتی که برای آموزش شعر و سرمایه‌گذاری شعر برای نوجوانان داشته‌اید، فقط یکی از آن دختران نوجوانی باشد که شعرخوانی داشت، باشد، فوق‌العاده جلسات شما کاربرد خواهد داشت. این که نوجوانی شعر موزون، بدون اشکال و به زبان روز بگوید، فوق‌العاده است.
یک حسن عالی هم این جلسه داشت؛ این‌که جلسه کم و محکم برگزار شد. یعنی چیزی که باعث وقت‌کشی و اطاله وقت مخاطب شود و تشریفات زاید، وجود نداشت. در خیلی از کنگره‌هایی که برگزار می‌شود، 70% صرف تشریفات می‌شود؛ اما دم و دستگاه اهل بیت(ع) تشریفات برنمی‌دارد. دم و دستگاه شعر هیات و شاعر هیات باید به همین سادگی باشد. متاسفانه در بعضی از آن‌ها به شدت ما را درگیر برنامه‌‌ها و هتل آن‌چنانی و... می‌کنند، این‌ها از معنویت برنامه می‌کاهد و این درد دارد.
اگر قرار باشد در جلسه اهل بیت(ع) هم ریخت و پاش و اسراف باشد که به درد نمی‌خورد! اگر بتوانیم با هزینه کم، جلسه‌ای را پربار برگزار کنیم، آن ارزش دارد!


کیفیت شعر شاعران اصفهانی را در چه حدی دیدید؟

 شب شعر به هیچ وجه خسته‌کننده نبود. شعرایی که شعر خواندند، الحمدلله از لحاظ شعر از قوت لازم برخوردار بودند. شعر ضعیف نشنیدیم و این خیلی قوت بود. البته شاید شعر بعضی دوستان هنوز خیلی جای کار داشته باشد.


شعری که نقد نشود، نسیه است

فکر می‌کنید کسانی که می‌خواهند وارد عرصه شعر و شاعری شوند، به دانستن چه نکاتی بیش‌تر نیاز دارند تا مدنظر قرار دهند؟ درگیر چه چیزهایی باید شد و از چه چیزهایی دوری کرد؟

‌به عنوان یک برادر کوچک‌تر اما عاشق می‌گویم: شعر مثل درخت گردو است. اگر بخواهیم به ثمر بنشیند، سال‌ها باید برایش زحمت بکشیم. یک وقت است کشاورزی دانه‌ای هندوانه می‌کارد، شش ماه بعد هم آن را تحویل می‌گیرد؛ میوه‌ای که تماما آب است! اما برای یک درخت گردو سال‌ها باید زحمت کشید تا به بار بنشیند و ذره‌ذره‌اش قابل استفاده باشد و طلا شود. بچه‌ها اگر می‌خواهند شعرشان خوب باشد، باید آن را به تیغ نقد بسپارند چون شعری که نقد نشود، نسیه است و فاقد ارزش‌های ادبی! متاسفانه بعضی بچه‌ها نقدگریزاند و اگر دو تا نقد ازش بکنیم، سرخورده می‌شود در حالی که شعر اگر «خوب» باشد، جا برای حرف‌زدن و صحبت‌کردن دارد.


 باید گدایی کرد؛ در خانه اهل بیت(ع)

در شعرتان گفته بودید: «غزل خوب است در وصف امیرالمومنین باشد»؛ همین را می‌خواهم برای‌مان توضیح دهید. تفاوتی که شعر اهل بیت(ع) و شاعر اهل بیت(ع) با بقیه شعر و شاعران دارد!

عشق زایدالوصف است دیگر. نمی‌توانم راجع بهش حرف بزنم. فقط همین‌قدر می‌دانم حتی وقتی در موردش می‌خواهم حرف بزنم، بغض امانم نمی‌دهد [و همین‌جاست که بغضش می‌گیرد...]
اگر یک روز فکر کنم شعرم برای اهل بیت(ع) دارد حالت شعار می‌گیرد، به آن حرمت بی‌انتهای‌شان قسم که یک مصرع، یک کلمه هم نخواهم گفت؛ اگر زمانی بخواهم شعری را برای‌شان بسازم و تلاش کنم.
شاعر اهل بیت(ع) باید راه و رسم گدایی را بلد شود. مطمئن باشید من وقتی می‌خواهم شعری برای اهل بیت(ع) بگویم، قطعا برای آن مطالعه بسیاری می‌کنم، توسل پیدا می‌کنم، می‌روم دم در خانه‌شان و اجازه می‌گیرم! اگر برای بیتی از شعرم، خودم گریه نکنم، اگر در خلوت خودم پای آن اشک نریزم، برای کسی آن را نمی‌خوانم. باید با روح و جان و سلول‌های بدنم عجین باشد. باید برای‌شان مثل یک مادرمرده شعر گفت. کسی که مادرش مرده چگونه حالی دارد؟!
باید گدایی کرد در خانه اهل بیت(ع).


   کار اهل بیت(ع) باید از سر جان و دل باشد

یعنی شعری شود که تماما جوششی باشد نه کوششی؟

بله! جوششی... اصلا بدون اجازه آن‌ها نمی‌توان شعری گفت. باید ازشان خواست. بچه‌هایی که در این عرصه قدم برمی‌دارند، بدانند دارند کاری انجام می‌دهند که صاحب‌کارشان اهل بیت(ع) هستند. اگر به شما بگویند این‌جا (بلاتشبیه) خانه امام زمان(عج) است و جارو را بدهند دست شما و بخواهند تا آن را جارو کنی، آیا سرسری جارو می‌کنی یا نه، سعی می‌کنی ذره‌ذره غبارها را بگیری و به بهترین حالت جارو کنی؟ خب نمی‌توان برای آنان کاری را سرسری و ضعیف ارایه داد. کار اهل بیت باید از سر جان و دل باشد.


بعدنوشت:

هم شب شعر خیلی کیف‌مان را کوک کرد، هم از مصاحبه و حرف‌ها و دیدگاه پرباری که شاید فقط در 6، 7 دقیقه گفته شد، کلی کیفور شدیم...

شکر خدای متعال
(چاپ در روزنامه اصفهان زیبا)

با حسین(ع) باید بود؛ «یا حسین» کافی نیست!/گفت‌وگو با حجت‌الاسلام باقری/بخش دوم






کسی که وارد عالّم کربلا شود و کربلایی، خاصیتش این می‌شود که نسبت به هرآنچه در این دنیا رنگ و بوی بی‌حسین دارد، رغبتی نشان نخواهد داد و گرفتار پوچی‌های دنیای بی‌حسین نخواهد شد؛ بصیرت را خواهد آموخت تا امیدوار شود در زمان خویش و به وقت ابتلا امام خود را تنها نمی‌گذارد.

آنچه در ادامه می‌آید، قسمتی از گفت‌وگو با استاد تاریخ، حجت‌الاسلام عبدالرسول باقری است پیرامون اهمیت زیارت امام حسین(ع)، اصحاب زبده آن حضرت و روش کربلایی شدن.








در روایات مختلف، تاکید زیادی بر زیارت امام حسین(ع) شده است. دلیل این همه تاکید چیست؟

زیارت امام حسین(ع) یک مادُبه و یک مادَبه است. مادُبه سفره و خوان اهل بیت(ع) است که همه‌کس ازش می‌خورند؛ مادَبه یک ادب‌ستان است که خدا و پیامبر(ص) و ائمه و حتی پیامبران سعی دارند مردم وارد دانشگاه امام حسین(ع) شوند چون ایشان رییس و مربی این دانشگاه است. هم کشتی نجات در مهالک است و هم چراغ روشن در تاریکی‌ها و ظلمات. زیارت‌شان فوق‌العاده سفارش شده؛ در تمام تاریخ‌ها و اعیاد و مناسبت‌های خاص سفارش به زیارت امام حسین(ع) شده. حتی در عرفات که بهترین جا برای تقرب الی‌الله است، زیارت اباعبدلله سفارش شده است. زیارت امام حسین(ع) انسان‌ساز است و باعث آشنا شدن با اهداف امام حسین(ع) و خاصیتی که در تربت کربلا قرار داده‌اند این‌که هر ذکری 700 برابر می‌شود.


گویا روایتی هست به این مضمون که اگر سه سال بر کسی بگذرد و به زیارت امام حسین(ع) نرود، مثل این است که با پیامبر(ص) قطع رحم کرده است؟!

در کامل‌الزیارات دو سه نوع روایت برای امام حسین(ع) آمده. یکی این‌که اگر از روی عمد سنت زیارت امام حسین(ع) تعطیل شود، قطع رحم رسول‌الله(ص) است. یک مورد هم داریم که اگر کسی زیارت امام حسین(ع) را بکند، مالک بهشت و کسی که زیارت ایشان نرود و محبت داشته باشد، میهمان بهشت! آن روایت یک روایت مسلم است که اگر کسی از روی عمد ترک کند؛ یعنی زمانی نیاز به زیارت امام حسین(ع) شود و نرود.


این «نیاز شود»، یعنی یک جور واجب کفایی است؟

نه! یک وقت است نیاز به این است که جایگاه الهی امام حسین(ع) بین مردم شایع شود؛ آن‌وقت سنتی است که واجب می‌شود. گاهی وقت‌ها واجب عینی است مثل زمان متوکل، زمانی واجب کفایی و زمانی هم مثل الآن مستحب که روز اربعین هفت، هشت میلیون جمعیت آن‌جا هست. گاهی واجب عینی است که فرمودند: امر کنید به زیارت حسین(ع) ولو این‌که غذای شب و قوت‌شان را بفروشند.


یعنی تاکید خاص داریم که از نزدیک هم امام را زیارت کنیم.

این‌ زیارت‌ها که از راه دور می‌رویم و سلام می‌دهیم، مثل قرص‌های مسکن می‌ماند؛ این‌که برویم و از نزدیک زیارت کنیم، داروست. امر کردند که از راه دور و نزدیک، بارهای‌تان را ببندید و با خانواده‌تان بروید به زیارت امام حسین(ع)؛ آن‌جا باید یک پایگاه شیعه شود.
و یاران امام حسین(ع) خاص‌اند؛ چون به موقع عمل کردند. شهدای توابین 2000 نفر بودند اما چون به موقع عمل نکردند، در حالی که شهید شدند اما هیچ تاثیری نداشتند؛ حتی در تاریخ هم از آن‌ها چندان صحبتی نشد. یعنی این‌هایی که به موقع عمل کردند و اطاعت محض از امامت داشتند،  شهدای کربلا شدند.


از ایرانی‌ها هم کسی در رکاب امام حسین(ع) بود؟

در بعضی تاریخ‌ها آمده که 26 نفر از شهدای کربلا ایرانی بودند که سردسته آنان جوانی به نام پرویز بوده که در جریانات و حوادثی اسم آن‌ها حذف شد. در رکاب مختار هم بیش‌تر ایرانی‌ها بودند. «موالی» یعنی ایرانی‌های تحت حکومت مختار. در مورد کیان داریم «کیان ابوعمره اصفهانی»، بعضی هم می‌گویند اهل ری بود و روایت دیگری هم هست اما احتمال اصفهانی بودن او بیش‌تر است.


از 72 تن، 26 نفر ایرانی بودند؟!!

البته آن 72 نفر مشخصا کسانی بودند که از مدینه و مکه آمدند اما روایاتی هست که تعداد شهدای کربلا را تا 85، 120 یا حتی 300 نفر ذکر می‌کند.


فرمودید یاران حضرت خاص‌اند چون سر وقت عمل کردند. این به موقع بودن، بصیرت و ولایت‌پذیری آنان را می‌رساند. این بصیرت در دوران ما چه طوری حاصل می‌شود؟

در زمان حضرت اباعبدالله مهم این است که یاران امام، با حسین(ع) بودند نه یاحسین! یا حسین، شعار است و با حسین، عمل!
ما هم اگر یامهدی بگوییم، شعار است و اگر بامهدی باشیم، عین عمل. در باب ولایت فقیه و شناخت ولایت فقیه و شناخت جامعه اسلامی و رهبری جامعه اسلامی و نیاز به او، انسان باید بفهمد که باید باولی باشد. در جنگ نهروان کسانی که شرکت کردند، همان‌ها بودند که در صفین گفته بودند: یاعلی! و شدند دشمن امیرالمومنین(ع)؛ اما انسان‌هایی مثل مالک اشتر، عمار و اویس قرن باعلی بودند و تا آخر هم با او ماندند.
این‌که امام حسین(ع) شب عاشورا فرمودند: هر که می‌خواهد برود، برود؛ یعنی من انسان بصیر می‌خواهم. امام صادق(ع) می فرمایند: آن‌ها که بصیر باشند و آگاه؛ لباس خواری و ذلت نمی‌پوشند. ما الآن این‌ها را می‌بینیم؛ در بحرین، مصر، یمن، در کشورهای مختلف می‌بینیم انسان‌هایی که بصیر‌اند، چگونه بیدارند و شعور دارند در صورتی که شور در جوامع اسلامی هست؛ نماز زیاد می‌خوانند، قرآن زیاد می‌خوانند اگر شور تبدیل به شعور شود، خیلی ارزش دارد.


پس یک جوری نیاز داریم تا وارد عالَم کربلا شویم. شاخصه‌های عالم کربلا چه هستند؟ علاوه بر بصیرت، برای باحسین بودن، چه چیزهایی نیاز است؟

این‌ها خون گردن دادند، خون جگر دادند. چرا؟ چون انسان‌ها را از جهالت خارج کنند و این بصیرت را بیاورند به مضمون این شعر:
هرکس که دل تیر ندارد، برود/یا طاقت شمشیر ندارد، برود
فرداست که این لجه پر از خون بشود/هرکس جگر شیر ندارد، برود.
شیر، نشان شجاعت است و داریم: اشجع‌الناس، من غلب هواه «کسی که بتواند بر نفس و خودخواهی‌هایش حاکم شود، انسان بصیری است». کربلا را می‌بینیم که انسان بصیر درست می‌کند.
در زمان ما و در هر زمان، هر امت و ملیتی اگر بتوانند با پوچی‌ها، رذایل اخلاقی، تباهی‌ها، کاستی‌ها و قبایح عقلی مبارزه کنند، می‌شود کربلا! یعنی وقتی حرکت برای خدا و بیدار کردن جامعه بشر است، «کم من فئة قلیلة، غلبت فئة کثیرة باذن الله»؛ به اذن خداوند جامعه‌ای که بیدار شود و با بدی‌ها مبارزه کند و جامعه را به سوی نور هدایت کند، پیروز می‌شود.
خود حضرت بقیت‌الله وقتی ظهور می‌کنند، یاران‌شان کم هستند؛ چه آن 313 نفر و چه آن‌ها که لبیک می‌گویند اما پیروز می‌شوند چون حرکت برای خداست و عالم را نجات می‌دهند. این وظیفه ماست که مقدمه‌اش را فراهم کنیم.


برای جمع‌بندی بحث و چشیدن از این دریا به قدر توان، نکته آخر را بفرمایید.

اگر ما عالم را مسیری برای خداجویی و خدایابی حساب کنیم، درب ورودی این مسیر، امام حسین(ع) هستند. یعنی هیچ کس نمی‌تواند به امام وارد شود مگر با امام حسین(ع) و در این مسیر، حضرت علی‌ابن‌موسی‌الرضا(ع) محراب هستند.

(چاپ در روزنامه اصفهان زیبا)

خالق کربلا آمد تا عشق جهان‌گیر شود* / گفت‌وگو با حجت‌الاسلام باقری/بخش اول: ولادت تا کربلا

 


امام حسین(ع) دریایی است برای غرق شدن در رحمت الهی و نجات یافتن از تاریکی‌های روزگار؛

با سوار شدن در کشتی نجات او. دریایی که شیعیان، ماهیان آن هستند و در زلال رحمتش غوطه‌ور‌اند. برای فهم این دریا کسانی را می‌خواهند که برای‌شان هرچه بیش‌تر از مختصات این دریا بگویند تا قدر آن را بیش‌تر بدانند.

حجت‌الاسلام عبدالرسول باقری، از اساتیدی است که چنان با تسلط تاریخ روایت می‌کند انگار که در آن زمان زندگی می‌کرده است**!

بنابراین در این بخش از گفت‌وگو مروری بر زندگی امام حسین(ع) از ولادت تا پیش از کربلا خواهیم داشت.






با این سوال شروع می‌کنم: چرا امامت در نسل امام حسین(ع) قرار گرفت؟

در روایاتی که مخصوصا از امام صادق(ع) داریم، می‌بینیم که فرمودند: «خداوند [چنین] قرار داد که ذریه امام حسین(ع) باقی باشند به عنوان امامان»؛ یعنی انتخاب خداست. حالا یکی از ادله مخصوصا در روایت امام باقر(ع) این است که: خداوند عوض شهادت، چند فضیلت به حضرت اباعبدالله(ع) داده ‌است؛ امامت را در نسل ایشان، دعا را تحت قبه مستحاب، شفا را در تربت‌ و شفاعت برای امت اسلامی و شیعیان‌شان قرار داده.

 

در مورد سوالی که پرسیدم، ظاهرا روایتی داریم با این مضمون که پس از ولادت امام حسین(ع) و پیش از شیر خوردن، پیامبر(ص) انگشت خود را در دهان امام قرار دادند؛ می‌گویند به همین خاطر امامت در نسل ایشان قرار داده شد. آیا این دلیل هم صحت دارد؟

این‌ها تفاسیر مفسرین از روایت است وگرنه امامت از طرف خداوند انتخاب می‌شود. دلیل این‌که پیامبر(ص) انگشت خود را در دهان امام حسین(ع) می‌گذاشتند این است که شیر کم بود چون فاصله امام حسن و امام حسین(ع) شش ماه بود! مادر نمی‌توانست به هر دو شیر بدهد. به همین خاطر حتی امام حسین(ع) برادران رضاعی دارند!

 
در مورد تاریخ ولادت امام، قول واحد و محکم وجود دارد یا روایات متفاوت‌اند؟

در تاریخ تولدشان اختلاف زیاد است. آیا سال چهارم، پنجم یا ششم هجرت بوده؟! آنچه بیش‌تر تداعی می‌کند، در اول یا سوم یا پنجم شعبان‌المعظم در سال چهارم هجرت در مدینه طیبه به دنیا آمدند. البته روایاتی هم هست که ماه ولادت حضرت، رمضان بوده یا شوال.


می‌رسیم به سال‌های اولیه زندگی امام حسین(ع) و بهره‌مندی از حضور پیامبر اکرم(ص). از کیفیت روایات در زمینه جایگاه امام حسین(ع) نزد حضرت رسول(ص) برای‌مان بگویید.

دورانی که در جوار رسول‌الله اعظم(ع) بودند، پنج با شش سال است؛ شش ساله بودند که پیامبر(ص) به شهادت رسیدند. اهم تعریف‌ها برای سیدالشهدا در دوران ایشان تصریح پیامبر(ص) به امامت، شفاعت امت، آقای اهل بیت شدن‌شان و زینت بودن امام حسین(ع) است که فرمودند: ان‌ّ‌الحسن و الحسین زین السموات و الارض؛ حسن و حسین زینت آسمان و زمین هستند. دوران پیامبر(ص) دوران شکوفایی بود که در کنار مکتب وحی و در کنار رسول خدا، بارها و بارها حتی امام حسن و امام حسین(ع) روی دامان جبرییل می‌نشستند و با جبرییل حرف می‌زدند.

دوران طفولیت و گهواره‌جنبانی جبرییل برای حضرت اباعبدلله(ع) که هم در بیت‌الاحزان شیخ عباس قمی و هم در بحار و هم در الموسوعة الامام الحسین(ع) روایات اشاره شده که جبرییل گهواره امام حسین(ع) را برای آرام کردنش تکان می‌داد!

پیامبر اسلام(ص) در موارد مختلفی امام حسین(ع) را بغل می‌کردند و می‌بردندبالای منبر. پیامبر(ص) یادآور شدند که امام حسن و امام حسین دو امام هستند؛ چه قیام‌کننده مثل امام حسین(ع) و چه صلح‌کننده مانند امام حسن(ع).

پس از شهادت رسول‌الله(ص)، 75 روز با مادر بودند که اهم ماموریت ایشان شرکت در جهاد حضرت زهرا(س) بود. مثل حضور در بیت‌الاحزان؛ حضرت زهرا(س) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) می‌آمدند، می‌نشستند و گریه می‌کردند. این یک مبارزه بود و بعد هم هر هفته شنبه‌ها و دوشنبه‌ها با مادرشان می‌آمدند کنار قبر حضرت حمزه و آن‌جا مبارزات حضرت زهرا بود تا مادر به شهادت رسیدند. در دوران امیرمومنان هم کنار پدر بودند. محمد حنفیه تعبیری برای این موضوع دارد: حسن و حسین (ع) دو چشمان امیر مومنان هستند و من بازوی امیر مومنان؛ وظیفه بازو حفظ و حراست از چشم‌هاست.

 

نقش امام حسن و امام حسین(ع) در جنگ‌های دوران امام علی(ع) چه بود؟

در جنگ صفین وقتی معاویه آب را به روی لشکریان امام بست، امیر مومنان در یک حمله آب را باز کردند. روایاتی هم هست که امام حسن(ع) این کار را کردند.

در جنگ‌های سه‌گانه صفین و جمل و نهروان کنار پدر بودند چه در معرکه جنگ شمشیر و چه در خیمه فرمان‌دهی و تدبیر.

پس از امیرالمومنین نیز امام حسین(ع)، مطیع محض امام حسن(ع) بودند به این عنوان که امام حسن(ع) امام‌شان است و مطیع خدا. 10 سال در دوره امام حسن کنار معاویه صبر کردند و پس از شهادت امام حسن هم 10 سال در دوران امامت خود صبر کردند تا 14/رجب/60 هجری قمری که معاویه از دنیا رفت و بزید، غاصب بعدی، با زور حاکم شد و امام حسین(ع) قیام‌شان را در 28/رجب/60 ه.ق با 36 نفر از مدینه که مجموعا در مکه به 72 نفر رسید، شروع کردند. تا 8 ذی‌الحجه را آن‌جا بودند و سرانجام در یوم‌الترویه (8 ذی‌الحجه) با 72 نفر در 26 منزل به طرف کربلا ره‌سپار شدند.

(چاپ در روزنامه اصفهان زیبا)

بعدنوشت:

* ما همین‌جا از داداش گرامی عذرخواهی می‌کنیم که دو تا از اصطلاحات کتابش را تلفیق کردیم شد این تیتر و گیومه نذاشتیم دیگه!

** یعنی آقای باقری یه جوری تاریخ تعریف می‌کنن انگار کن همسایه دیوار به دیوار تک تک اهل بیت بودن! حافظه‌شان نورانی‌تر باد.

فقط یک اشاره

«می‌دونی میخ چیه؟! میـــــخ!

در، می‌دونی چیه...»

توی حرم نشسته بودیم و عیسای کوچک با همان صدای بچه‌گانه برای‌مان روضه حضرت زهرا(س) می‌خواند؛ با همین ادبیات محکم ولی با اشاره، آرام آرام. با همان دست‌های کوچکش...

روضه خواندش بهم فهماند:

روضه باید اشاره باشد؛ پر از شعرانگی.

و مخاطب باید شاعر باشد. اشاره‌ها را بگیرد؛ نه منتظر روضه‌ای رو بماند که مصیبت‌زده را اشاره‌ای کافی‌است...