آدمیزاد حق انتخاب دارد

که انرژی‌هایش را متمرکز کند روی یکی دو چیز

یا تا می‌تواند پراکنده‌کار شود و هر قسمت انرژی‌اش را توزیع کند!

بعد از همیشه که از موازی کاری لذت می‌بردم، حالا دیگر کارد به استخوانم رسیده و دوست دارم از بین دوست‌داشتنی‌های زیاد، یکی‌دوتا نهایتاً سه‌ تا را به‌طور عمده و واجب رویش وقت بگذارم و کارها را تا می‌شود، هم‌مسیر کنم.

تم همه‌ این‌ها، دغدغه فرهنگی است که در درس و کار و زندگی تزریق می‌شود. و درس و کار هرچه باشد،به‌شرطی خوب است که این دغدغه را پاسخ دهد.

موازی‌کاری‌هایم دلیل داشتند: علاقه‌مندی‌های زیاد! و ترس از اینکه اگر سراغشان نروم، از دستشان خواهم داد و شاید هیچ‌وقت فرصت نکنم بهشان بپردازم!

البته این رفتارهایی بود که همیشه به خودم اجازه می‌دادم تا نیمه سال ۹۴ ادامه پیدا کند و از آن به‌بعد مسیر اصلی خودش را برود ولی انگار زودتر دارم به نتیجه می‌رسم.

شاید افرادی که اینجا را می‌خوانند، همین روحیه را داشته باشند. دوست دارم به خودم و آن‌ها یادآوری کنم که هرچیز رزق ما باشد، بهمان خواهد رسید؛ نه کمتر نه بیشتر!

برای همین نگران کارهای نکرده نباشیم، روی چیزهای کمتر با انرژی بیشتر وقت‌گذاشتن و تمام‌کردنش بهتر است تا توزیع انرژی روی کارهای زیاد.

اگر دراین‌میان بتوانیم به ثبات شغلی و تحصیلات مشخص و اولویت‌بندی درست برسیم، احتمالاً همه‌چیز بهتر پیش می‌رود.