قفس/شکستن
ما در قفس، میان کویری که انتهاش
یک لحظه از زلالی احوال کربلاست...
؛
قفس‌ات را شکستن می‌خواهم
+ نوشته شده در سه شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۰ ساعت 23:31 توسط سعیده بقایی
|
برای اهلش!
حسین جان!
دل‌هامان دست شما باشد،
مطمئن‌تر است
هرچه باشد به ما گفته‌اند:
تؤدُّوا الاماناتِ الی اهلها...
+ نوشته شده در شنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۰ ساعت 10:36 توسط سعیده بقایی
|
سرفصل
سپاس برای خداست
به پاس سرفصل نعمت‌هایش؛
حسین(ع)...
+ نوشته شده در دوشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۰ ساعت 20:11 توسط سعیده بقایی
|
آب را به عشق یا حسین آخرش می‌خوریم..
سپاس برای خداست
به پاس آن‌که
یاد گرفتیم
تا آب می‌خوریم،
بگوییم: یا حسین!
+ نوشته شده در شنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۰ ساعت 23:41 توسط سعیده بقایی
|
آسمان، باران..
دیروز
آسمان
قطره‌خونی از زمین ودیعه گرفت
تا
برای همیشه
باران را
یاد بگیرد
+ نوشته شده در جمعه ۱۱ آذر ۱۳۹۰ ساعت 23:34 توسط سعیده بقایی
|
برای قاصدک‌ها
قاصدک‌ها پیام‌آور کربلای‌مان هستند؛
دارند می‌پرسند:
هل من ناصر ینصر الحسین(ع)؟!
خوش‌خبر باشی برای‌شان
کربلایت حسینی باد...
دارند می‌پرسند:
هل من ناصر ینصر الحسین(ع)؟!
خوش‌خبر باشی برای‌شان
کربلایت حسینی باد...
+ نوشته شده در جمعه ۱۱ آذر ۱۳۹۰ ساعت 13:15 توسط سعیده بقایی
|
محبتت را شکر!
سپاس برای خداست
به پاس
محبت
به آبروداران عالم...
+ نوشته شده در چهارشنبه ۹ آذر ۱۳۹۰ ساعت 23:35 توسط سعیده بقایی
|
برای خالق حرّ
سپاس برای خداست
به پاس آن‌که حر را آفرید
تا امیدوار باشیم
اگر «علی‌اکبر» نه،
حر ولی می‌توان بود..
به پاس آن‌که حر را آفرید
تا امیدوار باشیم
اگر «علی‌اکبر» نه،
حر ولی می‌توان بود..
+ نوشته شده در سه شنبه ۸ آذر ۱۳۹۰ ساعت 10:44 توسط سعیده بقایی
|