جای دوری نمی‌رود

گله داشت که چرا خبردارش نکرده‌ام. داشتم ازش معذرت‌خواهی می‌کردم و می‌گفتم: از من ناراحت نباش اگر خداحافظی‌نکرده سفر رفتم. عوضش خیلی به یادت بودم.

جواب داد: «برای اینکه خدافظی نکردی؟ نه‌بابا! من این‌قدر بدبختی دارم که تو توش گُمی سعیده!»

خب چند وقت بود در این لایه از ارتباطاتم به پست اینجور جواب‌ها نخورده بودم که حس ناخوشایند و تحقیر درونی‌شان زیاد است. برایم جالب که نه ولی عجیب بود که یک جواب این‌قدر می‌تواند از لحاظ همدلی منفی باشد و دل‌سردکننده و تیز و برّنده!

یادم افتاد این بیت را:

کمی از اینکه کمی هست، مهربان‌تر باش

کمی به کار ببر خوب‌تر الفبا را

*

یکی دیگر از بچه‌ها پیامک داده آن چیزی که از من قرض کرده بودی، برایش این اتفاق و آن اتفاق افتاده و حالا من دو تا طلبکارم!

بهش جواب می‌دهم: اصلاً جریان چیست؟ دقیقاً چه اتفاقی افتاده؟ «طلبکارم» چه واژه‌ایه دوستم؟

بعد آخرش توی تماس تلفنی فهمیدیم که نه بابا! ما همان یکی را بدهکاریم و ایشان همان یکی را طلبکار و دقیقاً با همین واژه: «طلبکار»!

دریافت شخصی‌ام از این کلمه در دنیای دوستی، آن هم برای چیزی غیر از پول، دریافت زمختی بود. انگار که این ادبیات به ادبیات دوستانه نمی‌خورد!

و باز هم یاد همین بیت افتادم:

کمی از اینکه کمی هست، مهربان‌تر باش

کمی به کار ببر خوب‌تر الفبا را

انگار نیاز داریم هی این بیت را با خودمان تکرار کنیم. عمل به توصیه‌اش جای دوری نمی‌رود؛ فقط دوستی‌ها را زیادتر و سالم‌تر می‌کند.

 

بعدنوشت:

خدا می‌داند بقیه افراد چقدر از این مدل حرف‌ها توی حرف‌هایم پیدا می‌کنند ولی امیدوارم زیاد نباشد؛ لااقل به لطف دوستان همدل و مهربانی که خداوند در این سال‌های نزدیک بهم داده است.

 

تکیه‌گاه

 

و ما لنا الّا نتوکّل علی الله

و چرا ما بر خدا توکل نکنیم

و قد هدانا سبلنا

در صورتی که خدا ما را به راه راستمان هدایت فرموده؟

و لنصبرنّ علی ما آذیتمونا

و البته (در راه اطاعت و رضای خدا) بر آزار و ستم‌های شما صبر خواهیم کرد،

و علی الله فلیتوکلّ المتوکّلون

و ارباب توکل باید (در همه حال خوش و ناخوش) تنها بر خدا توکل کنند.

                                                                                       آیه دوازدهم از سوره مبارک ابراهیم

هرچیزی مرکز ثقلی دارد

که همه ذراتش به آن تکیه می‌کنند

اگر ذره‌ای مرکز ثقلش را درست نشناسد

به جایی که شایستگی ندارد، تکیه می‌کند

و آن تکیه‌گاه از پس فشارهای وارد برنمی‌آید

 آن‌وقت است که پشت تکیه‌گاه کاذب خم می‌شود؛

مثل وقتی ما آدم‌ها به خودمان تکیه می‌کنیم

در حالی که مرکز ثقل و تکیه‌گاه اصلی، اوست...