مصاحبه / مصاحبت / مصاحبة

مصاحبه، مصاحبت نیست.

در مصاحبه، مصاحبت هم هست (چون هر دو طرف انسان هستند و برقراری رابطه حسنه جزو تعامل) اما همه مصاحبه، مصاحبت نیست؛ چون نیت، مصاحبه است.

گاهی که دچار مصاحبه‌های مصاحبتی می‌شوم، احساس می‌کنم عربی‌ مصاحبه‌شونده خوب است و توی ذهنش، شکل مصاحبه را مصاحبة می‌بینند و بنابراین در عمل، مصاحبت است که می‌چربد!




عقده‌ها

نظریه کارل یونگ وقتی درباره عقده‌ها با تعاریف خاص خود حرف می‌زند، جایی اشاره دارد به این که عقده‌ها برای خود شخص ناشناخته‌اند ولی دیگران راحت می‌توانند آن عقده را تشخیص دهند.
فکر می‌کنم اگر عقده‌ها درست سازمان‌دهی نشوند، می‌توانند به زننده‌ترین حالت جلوه کنند و حتی باعث آزار و دل‌زدگی، حتی شرمندگی دیگران شوند و صاحب عقده بهای زیادی باید بپردازد.

بعدنوشت:

خبری روی سایت یاهو و فارس و جاهای دیگر از گل‌شیفته فراهانی بود که باعث مرور درس‌هایم شد، گرچه آزاردهنده بود. هرچند موارد نسبتا مشابهی از او دیده شده ولی این یکی باعث شرمندگی و دل‌زدگی بیش‌ترمان شد!



برای هشت‌تایی شدن هیات 1-8 نفره‌مان!

فکر می‌کنم می‌شناسدم؛ آن هم طبق معمول نه به مشخصات و پارامترهای خودم، به سند اسم فامیل و اطرافیانم. اصلا عادت شده برایم.
سوال‌هایم را می‌پرسم و آخرش تا که اسم فامیلم را می‌فهمد می‌گوید: اِ! شما خواهر فلانی هستی؟ یعنی دختر حاج‌آقا بقایی که مداحی می‌کنند؟!

خیلی دلم می‌خواهد بگویم: بله، ولی فعلش را مضارع اخباری می‌گوید که برای من و مستمع‌های دیگر چند سالی است ماضی شده (آن هم نه به خواست خودش که به خاطر یک پیش‌آمد)، با آرزویی که همیشه دلش خواسته مضارع اخباری بماند؛ می‌گویم: بله! قبلا مداح بودند.
می‌گوید: هستند دیگر.
.
داشتن یک خانواده هیاتی موهبتی است که هیچ وقت نمی‌توانم شکرش را به جا آورم.
و در این واژه «هیاتی»، چشمه محبتی نهفته است که باید چشیده باشی تا جنسش را بفهمی.
اگر می‌دانستم آرزوی پست قبلی با همین دو سه خط نوشتن برآورده می‌شود، زودتر از این‌ها می‌نوشتم که: دلم نفس حسینی‌اش را می‌خواهد.
مثل آن روزها آن هم نه در جمع 5‌تایی، نه حتی در هیاتی بزرگ، بلکه در روضه خانگی یک‌دفعه‌ای؛ در جمع 1-8 نفره‌مان! با فعلی که مضارع شد و دلش می‌خواهد مضارع اخباری بماند...

بعدنوشت:

تنها نگرانی من از همان یکی است که هنوز ناشناخته است و می‌ترسم خدا نکرده با آمدنش جمع هیات‌مان را 2-8 کند؛ پس دعا می‌کنم برای 8 نفره شدن این هیات! برای آمدن که جمع‌مان را با 8‌ تایی شدن، امام رضایی‌ کند.

ارادت‌مند...


نزدیک‌تر...

از کربلا آمده‌.
و من از گرد راه‌شان، سرماخوردگی‌اش را گرفته‌ام.
سرماخوردگی هم خوب است وقتی از آن‌جا آمده باشد...
دل‌خوشم که باز هم یک نشانی از آن‌جا دارم.
*
می‌توانی یک نشانی هم بدهی از خودت، برای آن‌جا! می‌توانی بسپاری به درب‌های حرم تا سلامت را به امام برسانند. آن‌ها راهی‌اند. همین روزهاست که بروند.
*
سرم از درد دارد منفجر می‌شود. کلی هم کار دارم.
و ناغافل توی فضایی‌ام که دلم می‌خواهد آن روزها دوباره تکرار شود که بابا می‌خواند؛ با نفس حسینی‌اش؛ تا خودش بخواند و گریه کند و اشک ما را درآورد. اصلا بیاید دو دقیقه با هم برویم دروازه‌دولت، از پشت شیشه درب‌های حرم را ببینیم؛ همان‌جا دو خط بخواند و برگردیم.
*
گاهی بی‌مقدمه هدیه‌ات می‌دهند؛ مثل همراه شدن با دوستی که باید از ساخت درب‌های پایین‌ پای حرم امام حسین(ع) گزارش بگیرد و تو فقط ایستاده‌ای نگاه می‌کنی و حرف‌های آقای مصاحبه‌شونده را می‌شنوی و الآن هیچی یادت نیست جز این‌که گفت: این‌ها درب‌های پایین پای حضرت است. همین یک جمله برای روضه کافی است که یاد علی‌اکبر بیفتی و فقط همین یک بیت زمزمه‌ات شود:

نزدیک‌تر به مرقد آقاست جای تو


پایین پایی و همه پایین پای تو...
؛
حتی خطاب به درب‌هایی که آن‌ها هم پایین پایِ پایین پای علی‌اکبر می‌روند...


بعدنوشت:

درب‌ها را پنج‌شنبه رونمایی می‌کنند و می‌برند.

ولایت‌پذیری مردم، آبی بر روی آتش فتنه بود

جای زخم همیشه می‌سوزد. جلز و ولز می‌کند. آن‌قدر می‌سوزد تا بالاخره مرهم رویش بگذارند. همین‌که دارویش برسد، آرام می‌شود؛ انگار که آب روی آتش ریخته باشند.
آتشی که به پا می‌کنند، برای خاموش شدن آب می‌خواهد تا بشود آب روی آتش و شعله‌ها خاموش! فتنه را هم به پا می‌کنند؛ مثل آتش. پس آن را هم باید خاموش کرد وگرنه همه چیز را خواهد سوزاند؛ با آب مخصوص خودش: ولایت!

فتنه؛ وسیله‌ای برای جدایی سره از ناسره
در ترجمه فتنه آمده است: داخل نمودن طلا در آتش و هم‌چنین به معناي داخل نمودن انسان در آتش. این واژه در قرآن به معانی مختلفی به کار رفته، مثل: عذاب، محصول عذاب، آزمايش و امتحان و واقع نمودن خود يا ديگران در عذاب؛ حتی جایی بدتر از قتل شمرده شده!
صاحبان فن معتقد‌اند تمام این معانى به همان ریشه اصلى در معنای فتنه باز مى‏گردد، زیرا طلا را اگر در زیر فشار آتش می‌گذارند براى خالص سازى است و جدا کردن سره از ناسره! پس هر جایی که نوعى فشار و شدت وجود داشته باشد این واژه به کار مى‏رود، مانند امتحان که معمولا با فشار و مشکلات همراه است، عذاب که نوع دیگرى از شدت و فشار است، فریب و نیرنگ هم و هم‌چنین شرک یا ایجاد مانع در راه هدایت خلق.

 نهم دی‌ماه؛ پیروزی مردم ایران در فتنه
گروهی ایران را در فشار گذاشتند؛ می‌خواستند مانع از یک‌دلی مردم شوند، می‌خواستند مردم را از ولایت‌پذیری خود دور کنند، هر چه در چنته داشتند با فریب و نیرنگ ریختند وسط میدان. فکر کردند آتش فتنه‌ای که به پا می‌کنند،‌ تمام ایران را فراخواهد گرفت و هیچ آبی نمی‌تواند آن را خاموش کند! نیرنگ‌ها آن‌قدر واضح بود که استکبار جهانی، پشت سرشان ایستاد. تمام آن‌هایی که ایران را مقتدر نمی‌خواستند از این آتش به پا شده، حمایت کردند. ابوالحسن بنی‌صدر در گفت‌و‌گو با شبکه راشاتودی با حمایت از آشوب‌گران روز عاشورا، گفت: «این حرکت‌های اعتراض‌آمیز و آشوب‌طلبانه از ابتدا در اعتراض به نتایج انتخابات ۲۲ خرداد بود اما اکنون کل نظام را هدف قرار داده است. «بنی‌صدر رمز اتحاد تمامی مخالفان را در ضدیت با نظام اسلامی دانست و گفت: «تمامی مخالفان آماده تشکیل دادن حکومتی دموکرات در ایران هستند» و در نهایت خود را یکی از این افراد معرفی کرد. واشنگتن‌پست در آن روزها نوشت: «دولت‌مردان آمریکایی به شدت نگران هستند که پشتیبانی مستقیم و آشکار از جنبش سبز باعث آسیب رسیدن به آن شود. اما اکنون که اوباما به طور آشکار از این جنبش حمایت کرده و حمایت آشکار وی مورد انتقاد قرار گرفته است، وقت آن رسیده که آمریکا هر کاری که از دستش برمی‌آید، چه به طور آشکار و چه پنهان برای کمک به این جریان انجام دهد. دولت اوباما و دیگر دولت‌های غربی باید سیاست‌های خود را هم‌راستا و موازی جریان سبز کنند و حرکات این جریان را به خوبی انعکاس دهند و سیاست‌های خود را بر آن بیشتر متمرکز کنند».
ایران تحت فشار بود اما سره از ناسره طلای ایران، با جهت‌گیری‌ها نسبت به این فتنه خوب معلوم شد و نهم دی‌ماه نشان داد که طلای خالص ایران خیلی بیش از ناخالصی‌هایش است؛ این را همین فشارها ثابت کرد، اصلا همان پافشاری‌های دشمن بعضی را خالص کرد و بعضی دیگر را ناخالص. در نهایت عدو سبب خیر شد چون خدا خواست!

تصمیم بر سر دوراهی، بصیرت می‌خواهد

وقتی قرار باشد جایی بروی و میان راه برسی به یک دو راهی که ندانی هر کدام کجا می‌روند، ساده‌ترین راه، نگاه کردن به علامت‌هاست. شاید تابلویی گذاشته‌اند و می‌گویند: این طرف فلان‌جا می‌رود و آن طرف آن‌جا! یک طرف تو را به مقصد می‌رساند و احتمالا طرف دیگر جایی دور از مقصد! پس نشانه‌ها در پیدا کردن راه کمک‌مان می‌کنند. بنابراین همین‌که ببینیم پشت‌گرمی عده‌ای به آمریکا و دست‌نشانده‌های او است، کافی است نتیجه بگیریم این راه از دوراهی، مسیر سالمی نیست و ما را به مقصد نمی‌رساند؛ اصولا دشمن که خیر و صلاح ما را نمی‌خواهد!
حالا می‌ماند حالتی که نشانه‌ها هست ولی ما نمی‌توانیم درست ببینیم. نه این‌که چشم‌های‌مان ضعیف شده باشد، نه! دیدن‌مان کم‌سو شده؛ راه را از چاه نمی‌توانیم تشخیص بدهیم. مجبوریم از یک بلد راه بپرسیم. از کسی که دیدن او قوی است، نگاهش محدود به 20 سانتی‌متر جلوی چشم‌هایش نیست و تا کیلومترها آن‌طرف‌تر را می‌تواند دید بزند؛ کسی که بصیرت داشته باشد. می‌پرسی و حرفش را گوش می‌دهی و می‌روی تا به مقصد برسی.
هرکسی هم بصیرت ندارد. هرچند روزگاری در مسیر حق قدم برداشته باشد؛ خدای نخواسته می‌شود مثل شمر؛ یک روز در رکاب ولایت، روز دیگر در برابر او!
پیدا کردن بصیرت گرچه آسان نیست اما مثال بصیرت عاشورایی زمان ما همان بود که مردم در اعتراضات خودجوش خود در نهم دی‌ماه 88 نشان دادند و به آن واسطه اغتشاش‌گران و آشوب‌گران روز عاشورای حسینی را محکوم و در قطع‌نامه‌ای آنان را مصداق بارز ضد انقلاب، مفسد فی‌الارض و محارب با خدا اعلام کردند و از نهادهای مسوول، خواهان شناسایی، محاکمه عاملان و مسببان این حرمت‌شکنی و اشد مجازات برای آنان شدند.

ولایت‌پذیری، شرط سربلند درآمدن از فتنه
«به من خبر دهید اگر آب شما [به زمین] فرو رود، چه کسی آب روان برای‌تان خواهد آورد»؟! (ملک/30) همان آبی که در احادیث آمده است: امام (ع) به منزله آب گوارا برای تشنگان است و امام کاظم(ع) در مورد این آیه فرمودند: چه خواهید کرد اگر امام‌تان از دست داده و او را نبینید؟ (احاديث ذيل الملک/30؛ احاديث اختصاصي نورالثقلين)
این رابطه و فتنه و آتش، آب و ولایت، به پا شدن و خاموش کردن از سر تصادف نیست. آتشی که به پا می‌شود با آب خاموش می‌شود و فتنه هم با آب خودش باید خاموش شود؛ ولایت!
فتنه 88 یکی از بزرگ‌ترین فتنه‌های تاریخ انقلاب اسلامی بود که در طی آن خوب به خاطر سپرد چه کسانی در این جدال حق و باطل، حق را شناختند و چه کسانی باطل را جای حق برگزیدند و در این فتنه نقش آفرینی کردند. اما در 9دی‌ماه، مردم ایران تحت لوای ولایت به این فتنه خاتمه دادند و ولایت‌پذیری خود را ثابت کردند که در هر شرایطی، حامی رهبر و کشورشان هستند.

بعدنوشت:
بالاخره بعد از چند وقت یه مطلب بلند می‌‌چسبه!
عکس داشت ولی باز نمی‌شود این‌جا.