جدانویسیهای نچسب
طرفدار سرسخت جدانویسیهای نیمفاصلهای هستم. تا جایی که اعتقادم بکشد رعایت میکنم. اصلا یک بیماری شده توی ذهنم که به متنهای مختلف خیلی گیر ویرایشی میدهم که چرا طرف، «میبینم» را «میبینم» نوشته یا چرا بعد کاما فاصله نگذاشته، چرا برای «شرکتها» نیمفاصله نزده و به جای نیمفاصله از فاصله استفاده کرده و اینقدر نوشته را زشت تحویل خواننده داده و...
ولی خداییش بعضی از این جداسازیها که این روزها باب شده، اصلا نمیچسبد. آن وقت بعضی از این رعایتها همانقدر اعصابخوردکن میشود که آن بیرعایتیها!
کلمه سوم مستقل
یکی وقتهایی که دو کلمه با هم کلمهای جدید میسازند و کلمه سوم معنای تازهای پیدا میکند.
به جز «آنچه» که بهمان گفتند قید است و نباید جدا (آنچه) بنویسیم و نفهمیدم چرا! احتمالا هیچ وقت نمیتوانم بپذیرم که «همراه» را «همراه» بنویسم چون همراه در نظرم چیزی بسیار فراتر از اشتراک راه داشتن است یا آن یکی «همسر» را که دیگر اصلا با نیمفاصله هضم نمیکنم. اول اینکه همسر بودن فقط همسر بودن نیست، دوم؛ در مورد شریک زندگی چیزی به اسم فاصله که هیچ، نیمفاصله هم نباید باشد. (چه نگاه ایدهآل گرایی!)
رسمالخطهای مندرآوردی
یکی دیگر این جدا کردن و نیمفاصله زدن «ه» آخر و «ی» آخر و «ه» اضافی گذاشتن و کلا جوری نوشتن که ریشه کلمه برای خواننده رو شود و اینها که فکر میکنم ریشه در کتابهای امیرخانی دارد. (که رسمالخط ابداعی اوست و جزو زیبایی کتاب ولی همینجوری نمیچسبد؛ حداقل برای این خواننده).
اینکه مخاطب سر از این چیزها دربیاورد خوب است ولی خیلی هم نیازی نیست توی حلقومش کنیم که این کلمه این بوده و این شده؛ احتمالا نوشتههای ما کلاس درس زبانشناسی نیست و بعضی گیر دادنهای ما الکی. کم مانده عدهای بیایند و هر کلمه را بخشبخش کنند و بعد از نوشتن هر هجا، یک نیمفاصله بزنند!
خواهشمندیم جمع کنید این قرتی بازیها را...
دلکندن از یک «یا»ی آویزان!
این آخری را خودم خیلی بهش علاقه داشتم و یک جورهایی دل کندم ازش! مجبور شدم. آن هم «ی» که بین مضاف و مضافالیه میآید. یک استاد ویراستاری داشتیم که جوری به این «ی» بدبخت فحش داد که دیگر جرات نکردم ازش استفاده کنم.
میگفت: آن همزه کوچولویی که آن روزها میگذاشتیم روی مضاف (مثلا وقتی مینوشتیم «خانهٔ ما» روی «ه» میگذاشتیم)، شرافت دارد بر این «ی» آویزان (که بنویسیم «خانهی ما»)! و اصلا نیازی نیست هیچکدام را بگذارید. خود خواننده با «ی» میخواند.
بحث شرافت و اینها که شد، ما هم ازش دل کندیم.
ولی خداییش بعضی از این جداسازیها که این روزها باب شده، اصلا نمیچسبد. آن وقت بعضی از این رعایتها همانقدر اعصابخوردکن میشود که آن بیرعایتیها!
کلمه سوم مستقل
یکی وقتهایی که دو کلمه با هم کلمهای جدید میسازند و کلمه سوم معنای تازهای پیدا میکند.
به جز «آنچه» که بهمان گفتند قید است و نباید جدا (آنچه) بنویسیم و نفهمیدم چرا! احتمالا هیچ وقت نمیتوانم بپذیرم که «همراه» را «همراه» بنویسم چون همراه در نظرم چیزی بسیار فراتر از اشتراک راه داشتن است یا آن یکی «همسر» را که دیگر اصلا با نیمفاصله هضم نمیکنم. اول اینکه همسر بودن فقط همسر بودن نیست، دوم؛ در مورد شریک زندگی چیزی به اسم فاصله که هیچ، نیمفاصله هم نباید باشد. (چه نگاه ایدهآل گرایی!)
رسمالخطهای مندرآوردی
یکی دیگر این جدا کردن و نیمفاصله زدن «ه» آخر و «ی» آخر و «ه» اضافی گذاشتن و کلا جوری نوشتن که ریشه کلمه برای خواننده رو شود و اینها که فکر میکنم ریشه در کتابهای امیرخانی دارد. (که رسمالخط ابداعی اوست و جزو زیبایی کتاب ولی همینجوری نمیچسبد؛ حداقل برای این خواننده).
اینکه مخاطب سر از این چیزها دربیاورد خوب است ولی خیلی هم نیازی نیست توی حلقومش کنیم که این کلمه این بوده و این شده؛ احتمالا نوشتههای ما کلاس درس زبانشناسی نیست و بعضی گیر دادنهای ما الکی. کم مانده عدهای بیایند و هر کلمه را بخشبخش کنند و بعد از نوشتن هر هجا، یک نیمفاصله بزنند!
خواهشمندیم جمع کنید این قرتی بازیها را...
دلکندن از یک «یا»ی آویزان!
این آخری را خودم خیلی بهش علاقه داشتم و یک جورهایی دل کندم ازش! مجبور شدم. آن هم «ی» که بین مضاف و مضافالیه میآید. یک استاد ویراستاری داشتیم که جوری به این «ی» بدبخت فحش داد که دیگر جرات نکردم ازش استفاده کنم.
میگفت: آن همزه کوچولویی که آن روزها میگذاشتیم روی مضاف (مثلا وقتی مینوشتیم «خانهٔ ما» روی «ه» میگذاشتیم)، شرافت دارد بر این «ی» آویزان (که بنویسیم «خانهی ما»)! و اصلا نیازی نیست هیچکدام را بگذارید. خود خواننده با «ی» میخواند.
بحث شرافت و اینها که شد، ما هم ازش دل کندیم.
+ نوشته شده در شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۰ ساعت 1:33 توسط سعیده بقایی
|